refinaryrig
افراد میهمان مجاز به دانلود فایل نمی باشند. اگر حساب کاربری دارید وارد شوید و مجدد تلاش کنید. در غیر این صورت ثبت نام کنید.
انصراف

رویکرد برنامه ریزی فرا آرمانی برای حل مشکل برنامه ریزی de Novo چندمعیاری


۰ ۳۰۱ ۰ ۱۴۰۲/۰۹/۱۳ ۱۱:۳۵

چکیده :

کاربرد بالقوه رویکرد برنامه ریزی فرا آرمانی برای حل مشکلات برنامه برنامه ریزی de Novo چند معیاره در مقاله حاضر کشف می گردد .اهداف مشکل برنامه ریزی de Novo به طور روش شناسانه در طول تدوین به اهداف آرمانی  تبدیل می شوند تا به تصمیم بسیار مطلوب در محتوی تصمیم گیری چند هدفی دست یابند و تکنیک برنامه ریزی فرا آرمانی پیشنهادی رودریگز اوریا و همکارانش در سال 2002 در ادامه این روش معرفی می گردد. برتری این رویکرد بر روش راه حل چند معیاره معمولی برای مشکل برنامه ریزی de Novo نشان داده می شود و این روش توسط تصمیم گیرندگان به طور انعطاف پذیری تری ترجیح داده می شود  و با اهداف صریح اصلی همانند فر ا اهداف ادغام می شوند. در نهایت، استفاده از مدل پیشنهادی برای مورد تصمیم گیری در شناسایی بهترین طرح برای بهره برداری از منبع یابی انرژی بادی امکان پذیری گردید و اثر بخشی رویکرد راه حل پبشنهادی بدیع  توضیح داده می شود.

 

کلید واژه ها : برنامه ریزی فراآرمانی، برنامه ریزی de Novo،؛  تصمیم گیری چند معیاره، برنامه ریزی انرژی تجدید پذیر 

 

1 – مقدمه 

زمانی که شما برای رفع  مشکلات تصمیم‌گیری چند آرمانی (MODM) دست و پنجه نرم می کنید، پیگیری  بهینگی حقیقی برای اهداف در یک سیستم تصمیم‌گیری مشخص به طور معمول امکان پذیر نیست. حل این مشکل  به  مبادلات زیادی نیاز دارد  ؛ یعنی،  افزایش سطح رضایت  هر  معیار بدون کاهش توسط هر کسی ساده نیست.

( تزنگ و هوانگ 2014 ) .  بنابراین، هر کسی در کار های  مدل‌سازی تصمیم گیری چند معیاره  باید زمانی از بده و بستان ها دوری گزیند  که مشخص می گردد  آیا نقطه راه حل بهینه بدست آمده است یا خیر .

زنلی (1982، 1986) برای اجتناب از بده و بستان ها به توسعه  یک رویکرد مبادرت ورزید که  مدل برنامه ریزی de Novo با رویکرد تکنیک راه حل چند معیاره (MCSP )  نامیده شده است . بده و بستان ها در این مدل نادیده گرفته می شوند و جستسجو برای یک سیستم بهینه از طریق شکل گیری مجدد مجموعه راه حل امکان پذیر  de Novo  در دستور کار قرار می گیرد تا بهینگی برای کل معیار های دخیل به طور همزمان حاصل گردد. هدف فرآیند فوق الذکر در مطالعه حاضر این است تا راه حل مشکل برنامه ریزی de Novo را تعریف نماید.موضوعات ذکر شده به طور نزدیکی با مفهوم بهینگی پارتو ربط دارند که در ضمیمه A به طور مفصل شرح داده می شود.

تکنیک راه حل برای مشکل برنامه ریزی de Novo در نسخه اصلی MCSP خودش می تواند از طریق بررسی دارایی خالص سطوح در دسترس منابع در ملاحظه معیار های چند تایی در طول تصیم گیری به حل این مشکل کمک نماید. این دارایی خالص می تواند کار های چند آرمانی فعلی را از طریق  تخصیص بودجه ها مطابق با قیمت های متفاوت منابع بهینه نماید. علاوه بر این وقتی، هزینه پولی مورد نیاز برای طراجی سیستم بهینه جدید بالاتر از کل بودجه در دسترس باشد،زنلی (1995) مفهوم نسبت مسیر بهینه را برای لینک کردن هزینه مورد نیاز به بودجه در دسترس در امتداد مسیر بهینه پیشنهاد داده است.شی (1995) چندین نوع متفاوت نسبت مسیر بهینه به ترقی سطوح بودجه منابع را برای یافتن بعضی طراحی های جایگزین برای سیستم بهینه معرفی کرده است. این کار های ابتدایی تر در نظر داشتند تا مشکل را بهتر حل کنند و آنها در  روش شناسانه اساسی برای حل مشکل برنامه ریزی de Novo مشارکت داشته اند .

لی  و لی (1990) با هدف کار های توسعه ای در زمینه برنامه ریزی de Novo، یک مدل برنامه ریزی de Novo را با ضرایب فازی پیشنهاد داده اند. اهداف فازی و ضرایب فازی به طور همزمان توسط کیم و همکاران (1993) مورد توجه قرار گرفتند.کیم و همکارانش (1993) مشکل برنامه ریزی خطی دومعیاره 0-1 را با ضرایب فاصله تدوین کرد ه اند. ساساکی و همکاران (995) یک الگوریتم ژنتیکی را برای حل مشکل برنامه ریزی de Novo با هدف فازی و محدودیت های مختلف اجراء نموده اند. چن و هاشیه (2006) یک رویکرد برنامه ریزی de Novo چند مرحله ای فازی را معرفی نموده اند که مشکل در این رویکرد همانند مشکل برنامه ریزی دینامیک فازی شده دیده شده بود.ژانگ و همکاران (2009) یک رویکرد غیر دقیق را برای مشکل برنامه ریزی de Novo سیستم های منبع آب پیشنهاد داده اند.  استفاده از برنامه ریزی آرمانی حداقلی – حداکثری برای حل مشکل برنام ریزی de Novo چند هدفی توسط آمورسمان (2013)پیشنهاد گردیده است .

ارایه دانش تکمیلی به همراه کار های توسعه ای فوق را برای حل مشکل برنامه ریزی مجد می توان از اهداف مطالعه حاضر بر شمرد.هدف مقاله حاضر این است تا کشف نموده و بررسی نماید چگونه رویکرد برنامه ریزی فراآرمانی را می توان استفاده نمود و برتری پذیرش این رویکرد را به طور دقیق موشکافی نمود. رودریگز اوریا و همکارانش (2002) برای اولین بار مفهوم برنامه ریزی فرا هدف را شروع کرده کرده اند که که در مقاله اصلی GP نامیده شد. مزیت  کلیدی پذیرش رویکرد برنامه ریزی فراآرمانی این است که تصمیم گیرنده لاز نیست تا نوع خاص GP را برگزیند یا به آن متکی گردد ( چونز و تامیز 2010). در عوض، تصمیم گیرنده با این رویکرد می تواند از بعضی گونه های متفاوت GP استفاده نماید و سطح دلخواه را برای هر کار موفق در هر هدف تنظیم نماید ( کابلارو و همکاران 2006).همانطور که بعدا نشان داده می شود، این مشخصه برنامه ریزی فرا آرمانی می توادند از فرآیند مدل سازی مشکل برنامه ریزی de Novoچند معیاره حمایت نماید و مدل پیشنهادی  در مقایسه با مدل کسب شده با استفاده از رویکرد راه حل MCSP به راه حل بهتر دست می یابد.

مابقی مقاله به صورت زیر ادامه می یابد. مشکل برنامه ریزی de Novo چند معیاره در شکل اصلی ش در بخش دوم بازنگری می گردد . رویکرد برنامه ریزی فرآرمانی به طور روش مند در بخش سوم بازنگری گردیده و با مدل مشکل برنامه ریزی de Novo چند معیاره پذیرفته میشود . کاربرد مدل برنامه ریزی فرآرمانی پیشنهادی در بخش چهارم نشان داده می شود و بحث های مرتبط در بخش پنجم صورت گرفته اند. در نهایت، نتیحه گیری ها در بخش ششم ارایه شده اند و مسیر های تحقیق آینده ترسیم می گردند.

 


Pasban
عضو عادی
دکتری مهندسی صنایع،لجستیک و زنجیره تامین



به اشتراک بگذارید
برای ارسال نظر باید ثبت نام کنید یا به حساب خود وارد شوید.

90402
0