خبرگزاری میز نفت:
به گزارش میز نفت، در جهان معاصر، انرژی دیگر صرفاً یک کالا نیست؛ بلکه قدرت، نفوذ و محرک اصلی نظامیگری است. از آنجایی که اقتصاد جهانی همچنان به نفت، گاز و مواد معدنی متکی است، دولتها به طور فزایندهای به ابزارهای نظامی برای تضمین دسترسی به انرژی، محافظت از مسیرهای ترانزیت و اعمال سلطه بر مناطق غنی از منابع روی آوردهاند.
همپوشانی بین سیاستهای انرژی و نظامیگری، اقیانوسها، بیابانها و کوهها را به مناطق مورد مناقشه تبدیل کرده است. نیروی نظامی یا تهدید آن، به یک ویژگی دائمی در نقشه انرژی جهان تبدیل شده است.
برای درک این پدیده، باید تز ماندگار مایکل کلر در کتاب «جنگهای منابع: چشمانداز جدید درگیری جهانی» را دوباره مرور کرد. او معتقد است که «مبارزه برای کنترل منابع حیاتی - به ویژه نفت - به درگیریهای بینالمللی و رویاروییهای نظامی کمک میکند.»
از حضور دریایی ایالات متحده در خلیج فارس گرفته تا خطوط لوله نظامیشده روسیه در اوکراین، امنیت انرژی به طور فزایندهای توسط سلاح اعمال میشود.
نظامیسازی گلوگاههای دریایی
هیچ مکانی بهتر از تنگه هرمز، پیوند بین انرژی و نظامیسازی را نشان نمیدهد. این آبراه باریک که تقریباً 20 درصد از نفت جهان از آن عبور میکند، شاهد دههها تقویت نظامی ایالات متحده بوده است. ناوگان پنجم آمریکا در بحرین مستقر است تا امنیت این شریان حیاتی نفت را تأمین کند.
دانیل یرگین در کتاب «جایزه»، به روشنی شرح میدهد که چگونه دکترین کارتر در سال 1980 اعلام کرد هرگونه تلاشی برای کنترل خلیج فارس «با هر وسیله ضروری، از جمله نیروی نظامی، دفع خواهد شد». این صرفاً یک لفاظی نبود. ایالات متحده از آن زمان در کویت (1991)، عراق (2003) مداخله کرده و پایگاههایی را در قطر و عربستان سعودی حفظ کرده است - همه تحت چتر گستردهتر امنیت انرژی.
ایران، در آن سوی تنگه، به همین ترتیب پاسخ داده است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آن به طور معمول در این منطقه رزمایشهای دریایی انجام میدهد و بر اهرم استراتژیکی که بر جریان نفت دارد، تأکید میکند. این تقابل و جنگ لفظی در اینجا ربطی به ایدئولوژی ندارد، بلکه به خاطر بشکههای نفت و نفوذ ژئوپلیتیکی است.
روسیه: خطوط لوله و چتربازان
فدراسیون روسیه نمونهی جذاب دیگری از همافزایی انرژی و نظامی را ارائه میدهد. در کتاب «امپراتوری انرژی: نفت، گاز و احیای روسیه»، فیونا هیل و کلیفورد گدی بررسی میکنند که چگونه مسکو داراییهای انرژی را با قابلیتهای نظامی برای اعمال قدرت ترکیب کرده است.
هنگامی که روسیه در سال ۲۰۰۸ به گرجستان حمله کرد، یکی از اهداف آن کنترل مسیرهای ترانزیتی بود که از قلمرو روسیه عبور میکردند، بهویژه خط لوله باکو-تفلیس-جیحان.
به طور مشابه، الحاق کریمه در سال ۲۰۱۴ به روسیه اجازه داد تا کنترل خود را بر دریای سیاه، منطقهای حیاتی برای توسعه گاز فراساحلی و لجستیک دریایی، تثبیت کند.
حتی جنگ در اوکراین در سال ۲۰۲۲ را نمیتوان از محاسبات انرژی جدا کرد. همانطور که ثان گوستافسون در کتاب «چرخ بخت: نبرد برای نفت و قدرت در روسیه» اشاره میکند، خطوط لولهای که از اوکراین عبور میکنند، فقط زیرساخت نیستند، بلکه ابزارهای ژئوپلیتیکی هستند.
استفاده روسیه از انرژی به عنوان سلاح توسط تانکها، موشکها و جنگ ترکیبی پشتیبانی میشود. تصادفی نیست که خطوط لوله گازپروم به شدت محافظت میشوند و از نظر استراتژیک در موقعیت مناسبی قرار دارند.
استراتژی دوگانه چین
چین، بزرگترین واردکننده انرژی جهان، مسیر منحصر به فردی را در پیش گرفته است: ترکیب توسعه زیرساختها با گسترش نظامی. طرح کمربند و جاده (BRI) آن، همانطور که ژا دائوجیونگ در کتاب «امنیت انرژی چین: مسائل داخلی و بینالمللی» اشاره میکند، عمیقاً با انگیزههای انرژی عجین شده است.
خطوط لوله از میانمار، پایانههای گاز در پاکستان و پالایشگاهها در آفریقا، همگی بخشی از یک استراتژی بزرگ برای تنوعبخشی به منابع و دوری از تنگه آسیبپذیر مالاکا هستند.
برای محافظت از این سرمایهگذاریهای گسترده در حوزه انرژی، چین به طور قابل توجهی دامنه نظامی خود را گسترش داده است.
ساخت پایگاه دریایی جیبوتی، نظامیسازی جزایر مصنوعی در دریای چین جنوبی و رزمایشهای نظامی مشترک در اقیانوس هند اقدامات جداگانهای نیستند - آنها ریشه در دکترین امنیت انرژی دارند. همانطور که لایل گلدشتاین در کتاب «ملاقات با چین در نیمه راه» استدلال میکند، گسترش نیروی دریایی چین مستقیماً با «تضمین جریان بیوقفه انرژی از تأمینکنندگان خارجی» مرتبط است.
دریای چین جنوبی خود پتانسیل قابل توجهی برای هیدروکربنها دارد. اگرچه تخمینها متفاوت است، بسیاری معتقدند این دریا دارای ذخایر عظیم زیر دریاست. هر دکل نفتی ساخته شده و هر گشت دریایی انجام شده، گامی در نظامیسازی منطقهای است که توسط منافع انرژی دیکته میشود.
انقلاب شیل ایالات متحده و وضعیت نظامی
رونق انرژی در ایالات متحده، که توسط شکست هیدرولیکی و حفاری افقی ایجاد شده است، وضعیت نظامی جهانی آن را بازتعریف کرده است. همانطور که مگان اوسالیوان در کتاب «ثروت بادآورده: چگونه فراوانی انرژی جدید، سیاست جهانی را دگرگون میکند و قدرت آمریکا را تقویت میکند» اشاره میکند، انقلاب شیل به واشنگتن اجازه داد تا وابستگی خود به نفت خاورمیانه را کاهش دهد و حضور نظامی جهانی خود را تغییر دهد. با این حال، استقلال انرژی نظامیگری را کاهش نداد - بلکه آن را تغییر جهت داد.
نیروی دریایی ایالات متحده اکنون نقش محوری در حفاظت از خطوط کشتیرانی جهانی LNG، از جمله مسیرهای خلیج مکزیک به اروپا و آسیا، ایفا میکند. علاوه بر این، با افزایش صادرات LNG ایالات متحده برای جبران گاز روسیه در اروپا، تأسیسات نظامی ایالات متحده به کلیدی برای حفاظت از پایانهها، خطوط لوله و زیرساختهای متحدان تبدیل شدهاند.
علاوه بر این، تحریمهای ایالات متحده علیه کشورهای تولیدکننده نفت مانند ونزوئلا و ایران اغلب به نیروی دریایی متکی است. توقیف تانکرهای نفتی و محاصره دریایی ابزارهای دیپلماسی انرژی هستند که از طریق ابزارهای نظامی اجرا میشوند.
نظامیسازی قطب شمال: بازگشت جنگ سرد؟
تغییرات اقلیمی مسیرهای کشتیرانی جدیدی را باز میکند و منابع انرژی بکر در قطب شمال را آشکار میکند و شکل جدیدی از نظامیسازی را به وجود میآورد. چارلز امرسون در کتاب «تاریخ آینده قطب شمال»، توضیح میدهد که چگونه ذوب شدن یخها ذخایر نفت و گاز به ارزش تریلیونها دلار را آشکار کرده و توجه روسیه، ایالات متحده، کانادا و دیگران را به خود جلب کرده است.
به ویژه روسیه با بازگشایی پایگاههای نظامی دوران شوروی و انجام رزمایشهای مکرر قطب شمال، رویکردی قاطع اتخاذ کرده است. همانطور که امرسون اشاره میکند، «روسیه قطب شمال را نه به عنوان یک منطقه حفاظتشده زیستمحیطی، بلکه به عنوان کریدور انرژی آینده خود میبیند.» ناوگان شمالی مسکو، مجهز به یخشکنهای هستهای، برای محافظت از این مرزهای انرژی نوظهور طراحی شده است.
در همین حال، ناتو حضور خود را در نروژ و ایسلند گسترش داده است. ایالات متحده اخیراً ایستگاههای راداری را بازگشایی کرده و پایگاههای هوایی در گرینلند را ارتقا داده است و دلیل آن را لزوم نظارت بر جاهطلبیهای روسیه در قطب شمال ذکر کرده است.
آفریقا: استخراج انرژی و حضور نظامی
ذخایر عظیم انرژی آفریقا توجه قدرتهای بزرگ را به خود جلب کرده است، که اغلب با ردپای نظامی همراه است. تام برگیس در کتاب «ماشین غارت»، فاش میکند استخراج منابع، به ویژه نفت، در کشورهایی مانند نیجریه، آنگولا و سودان، ارتباط نزدیکی با خشونت و نظامیگری دارد.
شرکتهای نفتی غربی که در دلتای نیجر نیجریه فعالیت میکنند، به دلیل ناآرامیهای ناشی از آلودگی نفتی و نابرابری درآمد، اغلب به شرکتهای امنیتی خصوصی یا حتی حفاظت ارتش نیاز دارند.
افزایش حضور چین در بخش انرژی آفریقا همچنین با استراتژی نظامی پشتیبانی میشود. پایگاه دریایی این کشور در جیبوتی و افزایش همکاری نظامی با کشورهای نفتخیز مانند سودان و آنگولا بخشی از یک طرح گستردهتر برای تضمین سرمایهگذاریهای انرژی این کشور است.
بورگیس استدلال میکند که این نظامیسازی فقط مربوط به دفاع ملی نیست، بلکه «تضمین جریان آزاد منابع از مناطق ثروتمند قاره» را نیز در بر میگیرد.
انرژیهای تجدیدپذیر و مرزهای جدید نظامیگری
با چرخش جهان به سمت انرژیهای تجدیدپذیر، برخی معتقدند که نظامیگری کاهش خواهد یافت. با این حال، برخی دیگر نسبت به درگیریهای جدید بر سر مواد حیاتی ضروری برای پنلهای خورشیدی، توربینهای بادی و باتریها هشدار میدهند. دنیل شولتن در کتاب «ژئوپلیتیک انرژیهای تجدیدپذیر» استدلال میکند که در حالی که انرژیهای تجدیدپذیر تولید انرژی را غیرمتمرکز میکنند، استخراج و کنترل مواد معدنی کمیاب، رقابت جهانی را تشدید خواهد کرد.
چین بر فرآوری مواد معدنی کمیاب تسلط دارد که بسیاری از آنها در مناطق ژئوپلیتیکی ناپایدار مانند جمهوری دموکراتیک کنگو و افغانستان یافت میشوند. ارتش ایالات متحده اکنون تأمین امنیت این مواد معدنی را به عنوان یک اولویت امنیت ملی میبیند. همانطور که در استراتژی صنعتی دفاع ملی پنتاگون در سال ۲۰۲۱ برجسته شده است، تضمین دسترسی به لیتیوم، کبالت و نئودیمیوم اکنون بخشی از محاسبات دفاعی ایالات متحده است.
حتی فضای بیرونی نیز برای پشتیبانی از اهداف انرژی در حال نظامی شدن است. ماهوارههای انرژی خورشیدی و ابتکارات استخراج از ماه که مدتها به داستانهای علمی تخیلی محدود شده بودند، اکنون بخشی از برنامهریزی استراتژیک در واشنگتن و پکن هستند.
نظامیسازی سیاستهای انرژی تصادفی نیست؛ بلکه همگرایی حسابشدهای از الزامات اقتصادی و دکترینهای استراتژیک است. همانطور که دانیل یرگین در کتاب «جست» نوشت، انرژی همیشه «انگیزهای برای جنگ و وسیلهای برای اعمال سلطه جهانی» بوده است. آنچه تغییر کرده است، مقیاس و پیچیدگی استراتژیهای انرژی نظامی است.
امروزه، زیرساختهای انرژی مانند قلمرو حاکمیتی مستحکم، گشتزنی و دفاع میشوند. گلوگاهها توسط ناوگانها محافظت میشوند، خطوط لوله توسط پهپادها رصد میشوند و دیپلماسی انرژی از اتحادهای دفاعی جداییناپذیر است. از بیابانهای عراق تا اعماق قطب شمال و از بنادر آفریقا تا آبهای مورد مناقشه دریای چین جنوبی، نظامیسازی سیاستهای انرژی در حال تعریف مجدد نظم جهانی است. در عصری که آب و هوا، درگیری و رقابت همگرا میشوند، صدای تفنگهای پشت پمپهای بنزین بلندتر از همیشه است.
منبع:
خبرگزاری میز نفتاین خبر به صورت اتوماتیک جمع آوری شده است در صورتی که منافاتی با قوانین دارد لطفا از طریق صفحه تماس با ما گزارش دهید.